به گزارش پایگاه خبری نشان :

 رسیدگی به این پرونده از یک سال قبل به دنبال وقوع درگیری خونین در خیابان شریعتی آغاز شد . درگیری زمانی شروع شد که مرد زباله جمع کن در حال کتک زدن پسرنوجوانی بود که ضایعات جمع می کرد. در این دعوا مرد ۴۰ ساله ای به نام فرشاد که صاحب بوتیک لباس در خیابان شریعتی بود برای میانجگری وارد دعوا شد اما مرد زباله جمع کن او را با چاقو زد. فرشاد که به شدت زخمی شده بود به بیمارستان منتقل شد وپزشکان اعلام کردند تیغه چاقو ۴۵ سانتیمتر در سینه او فرو رفته است. مرد بوتیک دار تحت عمل جراحی قرار گرفت و به کما رفت .اما بعد از چند روز معجزه آسا زنده ماند و به زندگی برگشت .

خانواده فرشاد از مرد زباله گرد شکایت کردند و مأموران پلیس به تحقیق پرداختند . با اطلاعاتی که شاهدان به پلیس داده بودند زباله گرد ۳۷ ساله به نام حسن در خانه اش در جنوب تهران ردیابی شد و ماموران پلیس وی را در حالی که رختخوابها پنهان شده بود بازداشت کردند.

حسن به درگیری خونین با مرد بوتیک دار اعتراف کرد کرد .

وی که شش فقره سابقه ضرب و جرح با چاقو در پرونده اش دارد در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.

در ابتدای جلسه فرشاد روبه روی قضات ایستاد و گفت : آن روز صبح مقابل مغازه ام را آب و جارو می کردم که صدای در درگیری چند مرد را شنیدم. من برای میانجی‌گری وارد دعوا . اما حسن بدون اینکه با من درگیری داشته باشد به رویم چاقو کشید و چاقو را به قفسه سینه ام زد. تیغه چاقو ۴۵ سانتیمتر در سینه ام فرورفته بود و من چندین روز در کما بودم. زنده ماندن من در این ماجرا معجزه بود .اما این موضوع باعث شد تا قلبم مشکل پیدا کند و از هرگز زندگی عادی نداشته باشم .من برایحسن اشد مجازات می خواهم .

سپس حسن در جایگاه ویژه ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت :من زباله گرد بودم . روز زباله ها را جمع کرده بودم و در گوشه خیابان شریعتی گذاشتم تا به داخل یکی از بوتیک های لباس بروم و آب بخورم .اما همان موقع پسر نوجوانی که او هم زباله‌گرد بود به سراغ زباله هایم رفت .من به او اعتراض کردم و او را کتک زدم.همین موضوع باعث اعتراض همه بوتیک دارها شد. آنها یک باره به سمتم حمله ور شدند و با چوب و چماق مرا کتک زدند . آنها گفتم پسر نوجوان زباله هایم را برداشته اما کسی حرف مرا گوش نکرد. آن ها همگی از پسر نوجوان طرفداری می کردند.

وی ادامه داد :در آن درگیری چند نفر چاقو داشتند .من چاقویی در دست نداشتم و نمی‌دانم چه کسی چاقو را به سینه فرشاد زده است .من اتهام را قبول ندارم .من در آن درگیری به شدت کتک خوردم .

قاضی پرسید: اگر در دعوا چاقو نکشیده بودی پس چرا بعد از این ماجرا فرار کردی و پلیس تو را در حالی که زیر رختخوابها پنهان شده بودی بازداشت کرد ؟

متهم پاسخ داد: من در آن دعوا تهدید شده بودم و می ترسیدم مردان بوتیک دار به سراغم بیایند و بار دیگر مرا کتک بزنم .به همین خاطر فرار کردم.

با پایان دفاعیات متهم، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند