به گزارش پایگاه خبری نشان :

حسین الله کرم درباره مذاکره مقاومتی وقتی رخ می‌دهد که شما به بازدارندگی رسیده باشید و خود، بازتاب بازدارندگی شما خواهد بود. پس مذاکره شما بازتاب مقاومت شماست.

بخش‌های مهم این گفتگو را در ادامه می‌خوانید: 

* اولین عنصر در مقاومت، بردبار بودن در صورت بداقبالی است. مثلاً جنگ تدافعی به صورتی برنامه‌ریزی می‌شود که امکان دارد با بداقبالی روبه‌رو شود و تمرکز دشمن در صحنه‌ای بیش از حد باشد. مثلاً فشار تحریم‌ها بالاتر رود و در یک نقطه شکننده‌تری بر ما فشار وارد کند. به‌طور مثال، بر نقطه‌ضعف ما یعنی نفت دست بگذارند و فشار بیشتری وارد کنند. بردبار بودن در صورت بداقبالی اولین عنصر مقاومت است.

* دومین مسئله، لزوم توجه به نقاط ضعف دشمن است. منطقه خلیج فارس که اکنون مهم‌ترین صحنه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دنیاست، کشورهای خارجی را که از بیرون از منطقه وارد آن می‌شوند، آسیب‌پذیر کرده‌ است. به‌طور مثال، ناوگان پنجم که امروز در بحرین مستقر است، یا نیروی هوایی سنتکام که در قطر است، یا نیروی زمینی آمریکا در کویت. وقتی آنها در ظهران بودند، آسیب بزرگی دیدند و همواره در پیچ‌وخم آسیب‌های آتی هستند و این نقاط ضعفی خواهد بود. این نقاط ضعف می‌تواند دشمن را آسیب‌پذیر کند.

* سومین عنصر، نبرد تدافعی است، که فقط دفاع محض در آن مدنظر نیست، بلکه برای این است که بتواند روحیه دشمن را تضعیف کند.

* چهارمین عنصر عملیات ایذایی است. بسیاری عقیده دارند ما توانسته‌ایم در حادثه توقیف کشتی نفتی خود، انگلیس را فریب دهیم تا انگلیس کشتی ما را متوقف کند و چون به لحاظ حقوقی جایگاهی ندارد و مقصد کشتی برای او قابل اثبات نیست، مجبور به رها کردن آن شود و ما در این حین توانستیم عملیاتی ایذایی در مقابل آن انجام دهیم.

* در نهایت هم مقابله به مثل قرار دارد، و این در زمانی است که ما کشتی نفتی انگلیس را در تنگه هرمز متوقف می‌کنیم و آن را به سواحل خودمان انتقال می‌دهیم. کشتی نفتی انگلیس با دو رزم‌ناو کوچک اسکورت می‌شد و آنها تلاش زیادی کردند. حتی این کشتی در حال فرار بود که با هلی‌بورن نیروهای ایرانی روبه‌رو و متوقف شد و به سواحل ما انتقال یافت. بسیاری این عملیات را ایذایی و برخی آن را در چهارچوب مقابله به مثل می‌دانند. به نظر من این عملیات ایذایی بود. 

 

* زدن پهپاد آمریکایی یا متوقف کردن کشتی متخلف انگلیسی جزو عملیات‌های ایذایی محسوب می‌شود. 

* دوگانه جنگ و مذاکره، گرچه می‌تواند دو عنصر در خدمت مقاومت باشد، ولی ذاتاً عملیات مقاومت با این دو همراه است، چرا که هدف مقاومت بازدارندگی در ابعاد مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... است. لذا باید به هدف بازدارندگی رسید. وقتی به هدف بازدارندگی رسیدید، جنگی رخ نمی‌دهد.

* وقتی طرف مقابل بررسی می‌کند و برآورد می‌کند که در مقابل زده شدن پهباد، اگر عملیات نظامی انجام دهد آسیب بیشتری خواهد دید، در این زمان شما به بازدارندگی دست پیدا کرده‌اید و جنگی رخ نمی‌دهد.

* مذاکره مقاومتی وقتی رخ می‌دهد که شما به بازدارندگی رسیده باشید و خود، بازتاب بازدارندگی شما خواهد بود. پس مذاکره شما بازتاب مقاومت شماست.

* بعد از مقاومت وارد جنگ انقلابی می‌شویم. مثلاً وقتی‌که در اوایل دوران دفاع مقدس، صدام اعلام کرد می‌خواهد در یک هفته به تهران برسد، وقتی مقاومت صورت گرفت و خرمشهر بعد از ۳۴ روز به تصرف آنها در آمد، و روز ششم، شورای امنیت سازمان ملل خواستار متوقف شدن جنگ و آتش‌بس شد و صدام به سمت آتش‌بس رفت، چون به استراتژی جنگ برق‌آسا دست پیدا نکرده بود، آنجا مقاومت به بازدارندگی رسید و دشمن را در نقاط مشخص متوقف کرد. پس از آن، ما وارد جنگ انقلابی شدیم و خرمشهر آزاد شد. ولی چرا دیپلماسی ما نمی‌تواند از خرمشهر بهره‌برداری کند؟ این مسئله است. لذا بعد از مقاومت به مرحله جنگ انقلابی می‌رسید.

* جنگ انقلابی تأمین اهداف مورد نظر منافع ملی ماست. وقتی وارد جنگی شویم که منافع ملی ما از طریق بازدارندگی تأمین نشود، نیازمند این هستیم که به سمت آن اهداف حرکت کنیم. نمی‌خواهم بگویم جنگ افتتاحی، بلکه اسم آن را جنگ انقلابی می‌گذارم. چون در آن عرصه توانمندی‌های لازم را ندارید، ولی مجبورید برای آزادی خرمشهر اقدام کنید.