به گزارش پایگاه خبری نشان :

 شب 21 ماه رمضان یک پیرزن تنها در خانه اش در شهرک ولیعصر به قتل رسید. بلافاصله ماموران کلانتری 153 شهرک ولیعصر راهی محل حادثه شدند. پسر مقتول در اظهارات خود به ماموران پلیس گفت: «چند ساعتی بود از مادرم که تنها زندگی می کرد، خبر نداشتم، برای همین نگران شدم و با او تماس گرفتم. ولی کسی پاسخگو نبود. سراسیمه به خانه مادرم رفتم و وقتی به آنجا رسیدم، جسدش را دیدم.»

قاتل به صحنه قتل بازگشت

بلافاصله کارآگاهان پلیس آگاهی و بازپرس کشیک قتل سر صحنه جرم رفتند. در حالیکه تحقیقات ادامه داشت، ماموران کلانتری به یکی از بستگان مقتول که به محل حادثه آمده بود، مشکوک شدند. پسر مقتول به ماموران کلانتری گفت که این پسر، نوه دایی اش است و برای تسکین دادن به اینجا آمده است. دقایقی بعد ماموران کلانتری به چهره و رفتار این پسر جوان مشکوک شدند. او مرتب عرق می ریخت و به شدت سراسیمه بود. همین کافی بود تا رئیس کلانتری شهرک ولیعصر موضوع را با بازپرس در جریان بگذارد و در نهایت نیز دستور بازداشت این پسر صادر شد.

سرنخ پلیسی

او تحت بازجویی قرار گرفت، ولی منکر ماجرا شد. این در حالی بود که دستگاه ضبط دوربین های مداربسته نیز دزدیده شده بود. برای همین پسر 28 ساله تحت بازجویی بیشتر قرار گرفت اما همچنان منکر ماجرا بود. این در حالی بود که بررسی ها نشان داد وی سابقه سرقت لوازم خودرو دارد. تا اینکه دوست متهم به قتل، با حضور در کلانتری، به ماموران گفت: «روزی که این پیرزن کشته شد، من با متهم بودم. ما با هم بیرون رفتیم. متهم به من گفت بیا برویم آبمیوه و بستنی بخوریم. وقتی با هم بودیم، هنگامیکه می خواست موبایلش را از جیبش در بیاورد ناگهان انگشتر طلایی از جیبش افتاد. او هیچ حرفی نزد و انگشتر را دوباره داخل جیبش گذاشت. وقتی می خواست پول آبمیوه را حساب کند، این بار یک النگوی طلا از جیبش افتاد. تا اینکه او به من گفت خبری شنیده که افرادی به بهانه دادن بسته حمایتی وارد خانه پیرزنی تنها شده اند و او کشته اند. وقتی ماجرای این جنایت را شنیدم تصمیم گرفتم این حرف ها را به پلیس بگویم شاید سرنخی باشد برای کشف راز جنایت؛»

اعتراف به قتل

این اظهارات کافی بود تا متهم به این جنایت اعتراف کند. او درباره قتل به ماموران پلیس گفت: «مقتول عمه پدرم بود و تنها زندگی می کرد. ما به خانه اش رفت و آمد داشتیم. هر بار که به آنجا می رفتم، طلاهایش را می دیدم و وسوسه می شدم. تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم آن طلاها را سرقت کنم. آن زن طب سنتی انجام می داد. من هم به همین بهانه به خانه اش رفتم. وارد خانه شدم و با چاقوی میوه خوری او را کشتم. طلاهایش را برداشتم و دستگاه دوربین مداربسته را هم با خودم بردم.»

سرهنگ کیومرث حسنوند سر کلانتر پنجم پلیس پیشگیری پایتخت با اعلام این خبر گفت: «در حال حاضر متهم در بازداشت به سر می برد و تحقیقات در رابطه با وی همچنان ادامه دارد.»

رکنا