به گزارش پایگاه خبری نشان :

احمدرضا عابدزاده دروازه بان تیم ملی سابق ایران ،استقلال و پرسپولیس ۴ خرداد ماه سال ۱۳۴۵ در آبادان متولد شده است. به تازگی تصویر عجیب و جنجال برانگیزی به همراه توضیحات شوکه کننده ای از احمد عابد زاده منتش شده است. این عکس توسط یکی از عکاسان مشهور ورزشی منتشر شده. در قسمت زیر عکس احمدرضا عابد زاده دروازه بان تیم ملی فوتبال را قرار داده ایم. برای مشاهده این عکس در Niksalehi همراه ما باشید.

تصویری بسیار عجیب با توضیحاتی شوکه کننده از احمدرضا عابدزاده منتشر شده است. تصویر زیر را یک عکاس ورزشی بسیار مشهور، از ‎احمدرضا عابدزاده در رستوران شخصی‌اش منتشر کرده و ضمن کنایه به اهالی این روزهای فوتبال توضیح داده است که: او رفته نشسته است پشت دخل در حالیکه ساندویچ‌فروش ها و آبدارچی‌هایی که می‌شناسمشان از پشت دخل و جلوی سماور آمده‌اند و همین حالا در فوتبال سمت دارند!

احمدرضا عابدزاده چطور دروازه بان شد؟

در گرمای بالای ۵۰ درجه. احمدرضا بزرگ میشود، به مدرسه سعی میرود و زندگی تازه ای آغاز میکند. کودکی که فوتبال را از زمین تختی اهواز یاد میگیرد. عابدزاده میگوید: «برایتان بگویم که گرما بالای ۵۵ درجه هم می رفت. پایمان را می گذاشتیم روی آسفالت و قیر، گیر می‌کرد.

در محله ما دو باشگاه بود. یکی باشگاه جم و دیگری جوانان. من در تیم جوانان بازی میکردم…» به فلکه پل خرمشهر و یک خانه ویلایی برمی گردیم. جایی که احمدرضا درباره اش میگوید: «مثل خانه های ویلایی شهرک غرب بود. جایی که احمدرضا بزرگ میشود.

احمدرضا عابدزاده

او تعریف می کند از دوچرخه ای که داشت و با آن سر تمرین می رفت. عابدزاده میگوید: «از همان روزها وحشتناک تمرین میکردم. یادش به خیر… تیر دروازه هم نداشتیم. از اینطرف و آنطرف آهن جور میکردیم و می گذاشتیم تیر دروازه…

کودکی که در میانه های میدان، نقش هافبک دفاعی را باز میکند احمدرضا عابدزاده است. او فوتبال را از این پست آغاز میکند اما یک اتفاق، یکی از بزرگترین گلرهای تاریخ ایران را متولد میکند، یک مصدومیت. احمدرضا تعریف می کند: «۹ سالم بود. بچه های دیگر همه از من سن و سال شان بیشتر بود.

یک روز دست دروازه بان تیم شکست. گفتند چه کسی را بگذاریم؟ آخرش من را انتخاب کردند.» احمدرضا این پست را دوست ندارد و اعتراض میکند اما بچه ها تصمیم شان را گرفته اند، تصمیمی که احمدرضا بعدها می فهمد در سرنوشتش چقدر موثر بود: «خلاصه زوری من را دروازه بان گذاشتند. از آن روز رفتم درون دروازه و دیگر بیرون نیامدم! در همان بازی اول من کلی توپ گرفتم و دیگر جا خوش کردم.»